آموزش معماری در جامعه ی امروز
خطی که از معمار برجای میماند و اثری که معمار طراحی میکند برآمده از برسنجهای (پارامترهای) مختلفی بوده و هست که با گذشت زمان کم و زیاد شده اند و اشکال جدیدتری به خود گرفته اند. نکته ی کلی آن است که عوامل اثرگذار بر شکل گیری این برسنجها امروز احتمالا متعددتر از هر زمان دیگری در سیر تجربیات بشر است. در زمانه ای که اضداد متعددی در جوامع انسانی کنار هم گرد آمده اند، یک شاگرد معماری باید حوزه های مهم را شناسایی و اطلاعات موثر را از میان انبوه اطلاعات و حوزه های گوناگون فراخوان کند. اما پرسش اصلی این نوشتار آن است که هدایت و راهبری این شاگرد چگونه باید صورت بگیرد؟ نقش استاد و راهبر در پرورش قوه ی درک و تحلیل شاگرد چیست و اساسا چقدر این امر قابل آموزش است؟
"استاد" در تمامی حِرَفی که پیش از این وجود داشتند مسئول آموزش "فن" و "سبک زندگی" لازم برای آن حرفه به شاگرد بوده است. شاگرد معمار از استاد خود علاوه بر طاق زنی و کاشی سازی و گچ بری و... اصول زندگی معمارانه، حضور در جامعه، پیوند دین با معماری و مسائلی از این دست را نیز می آموخت. متن فتوت نامه ی معماران که تا امروز برجای مانده نشان میدهد که نوآموز معماری در آن دوران چه نکات اجتماعی و دینی را فرا میگرفته است. شیوه ی قدیم استاد و شاگردی ایجاب میکرد که استاد در مراحل مختلف کار اطلاعات لازم را در اختیار شاگرد خویش بگذارد. در این شیوه شاگرد اطمینان دارد که هر بخش از علم/هنر را در نقطه ی مبرم خود خواهد آموخت و علیرغم مکاشفه و مداقه در جهان پیرامون خویش، سرگشتگی کمتری نصیبش میگردد. به عبارتی پرورش شاگرد در طول یک فرایند خطی و مرحله ای شکل میگرفت که البته این مراحل را میتوان به صورت نقاطی ابرگون پیرامون این خط مدل کرد. چرا که تفاوت انسان ها و جهانبینی ها منجر به تفاوت روشهای آموزش نیز میشود.
لیکن امروزه یک دانشجوی (به طور کلی یک فراگیرنده ی) معماری در میان حجم وسیعی از اطلاعات و داده قرار دارد. اطلاعات و داده هایی که از پیشینه ی ذهنی و دانشی، گرایشهای شخصی، مطالعه، زیستن در جامعه، شیوه های تربیتی و... به وی میرسد انبوهتر از آن است که توان پردازش دقیق همه ی آنها در انسان باشد. در چنین شرایطی دیگر نمیتوان از استاد معماری انتظار داشت تا دست شاگرد را بگیرد و با آموزش و اکتشاف عرصه های پیش روی وی را روشن کند. امروزه حتی سبک زندگیها نیز چنان متفاوت شده اند که ممکن است شاگرد و استاد را در دو دنیای متضاد قرار دهد. دیگر از استاد معماری (کسی که در طول سالیان کار و تجربه، مهارت و جهان بینی این حرفه را کسب کرده است) میتوان توقع داشت که صرفا مسیرهای مختلف را به دانشجو بنمایاند، وی را از ارتکاب کور اشتباهات برحذر دارد، تاثیر لایه های مختلف یک پروژه را در طراحی به وی بیاموزد و به جای سبک زندگی، "آداب" درستِ معماری کردن را منتقل کند. دیگر مواردی نظیر شیوه ی زیست اجتماعی، تدین و دینمداری و حتی اصول فنی کار معماری را به دلیل گستردگی و یا تنافر نمیتوان کامل آموزش داد. به عبارت دیگر به جای آموزش مهارتها و بینش معماری، میتوان به راهنمایی اساتید چشم داشت و انتخاب مسیر و تعقل در این باره را در شیوهایی هدایت شده به خصوصیات دانشجو واگذاشت. اگر به موارد فوق، گرفتاری های نظام آموزشی و نارسایی های آن را که گریبانگیر سایر رشته ها نیز هست بیافزاییم، فراغت کمتری برای دانشجو و استاد باقی میماند.
با توصیفاتی که ذکر شد شاید بتوان واژه ی "مربی" را جایگزین مناسبی برای استاد در شرایط امروز، با توجه به نقش ایشان دانست. مربی با معنای پرورش دهنده (ذیل مدخل مربی در فرهنگ معین) کسی است که به جای تدریس و آموزش دروس (مدرس، معلم) و صرف نظر از آموزش تمام ابعاد زندگی که با رشته مرتبط هستند (استاد) به پرورشِ دانشجو میپردازد. پرورش نیازمند انتقال بینش و بزرگ کردن شخص است تا خود مسیرش را بیابد و دیگر منوط به آموزش قطعی و همه جانبه نیست.
حال روحیه ی غالب دانشجویان در فضای آموزشی ایران را تصور کنید. غالبا دانشجویان به خصوص در سالهای اولیه ی آموزش (دوره ی کارشناسی که زیربنای فکری را شکل میدهد) بیش از حد وابسته به استاد هستند. روحیه ی ایشان ایجاب میکند که استاد بیشتر مطالب را عین به عین منتقل کند و اگر مسیری به ایشان نمایانده شود کمتر رهرو پیدا میکند. شاید بتوان علت اصلی این امر را نظام آموزش و تربیتی دانست که جوانان را از سنین ابتدایی به این روش عادت میدهد و کمتر رمقی برای مکاشفه و آزمون و خطا باقی میگذارد.
با وجود موانع و شرایط آموزش که ذکر شد، باید به خاطر داشته باشیم که این وضعیت بعد از سالیان طولانی نظام استاد-شاگردی پدیدار شده و یافتن راه حل مناسب برای آن مستلزم هم اندیشی و آزمون و خطای صاحب نظران این رشته است. برای تحقق این امر باید شاهد تغییراتی در رفتار دانشجویان و اساتید محترم معماری باشیم تا به مرحله ای برسیم که انتخاب مسیر و پیمایش آن در فضایی سالم، آگاهانه و با ملاحظه ی دیدگاه های شخصی افراد اتفاق بیافتد.