معماری روستایی ما؛ عواقب تزلزل، ضرورت بقاء
ساختن یک خانهی روستایی با گذاشتن خشت بر روی خشت و سنگ بر روی سنگ آغاز میشود. تجربهای جمعی که مبتنی بر تجربه است. نه تنها تجربهی شخص سازنده و همراهانش، بلکه تجربهی انسانهایی که در سالیان قبل از او با همین خشت و سنگ و بر همین زمینها خانه میساختند. مشاهدات امروزی معماران و معماریپژوهان در روستاها موید آن است که تجربهی سازندگان روستایی منتج به شکلگیری خانههایی میشود که بدون صرف محاسبات و تکنولوژی پیچیدهی روز، در پایدارترین وجه خود بروز میکنند و گاه تا سالیان بعد نیز باقی هستند. ساختمانهایی که از معماری غنی روستایی بهرهمند میشوند در برابر نیازهای اقلیمی، تغییرات کارکردی، مناسبات اجتماعی و محلی و... به نیکی پاسخگواند. این مهم نه فقط در ایران، بلکه در کشورهای دیگری که سابقهی یکجانشینی آنها به گذشتههای دور برمیگردد، دیده میشود. معماری روستایی به سبب تجربه و مشاهدهی پیوستهی نسلهای متوالی که در هر روستا زندگی کردهاند ظرفیتهای قابل توجهی برای انعطافپذیری و حل تعارضات پیش روی خود دارد. به نظر شما ساختوساز در روستاها چه تفاوتی با شهر دارد؟ چه ویژگیهایی در طراحی خانههای روستایی هست که آنها را ماندگارتر میکند؟ و تا چه اندازه پیوند این دو گونه از معماری را موفق میدانید؟
چند سالی است که خشت بر روی خشت گذاردن خانههای روستایی از ریتم افتاده و آنچه که در بسیاری از روستاها نمایان است مصالح جدید و معماری غریبه با روستاست. خانههایی که برای برپا شدنشان بهجای اتکا بر مصالح بومی و فناوریهای روستایی توسعه یافته، بر اسکلتهای فلزی و فناوریهای شهری با اجرای غالبا نامناسب و نادرست تکیه دارند. نگاه سازندگان روستایی به شهرها به چشم مولدین راهحل برای مشکلاتشان و گریز از معضلات دراز مدت تکنیکهای اجرای روستایی (مهمترین آنها سستی دربرابر پدیدههای طبیعی) باعث شده تا مصالح شهری (سفال، سیمان، تیرآهن و...) بهعنوان نمونههای مناسب ساخت و ساز پذیرش شوند و راه خود را به معماری روستایی پیدا کنند. زمانیکه خانههای بومی روستایی (به سبب توسعه نیافتن تکنیکهای ساخت بومی) دربرابر مشکلات و حوادث ضعف نشان میدهند، این شائبه پیش میآید که استفاده از مصالح شهری رافع این بحران خواهد بود. حال آنکه این مصالح و شیوهی ساخت بهسبب مواجه نبودن با بستر مقتضیشان در روستاها اغلب دچار اجرای نادرست و غیراصولی میگردند.
پیرو این مساله روستاهایی که قربانی این نگرش شدهاند هرروز خانههایی به خود میبینند که به تنهایی نمیتوانند پاسخ مناسبی به انتظاراتی که ازشان میرود بدهند. بهعنوان مثال اغلب این خانههای درحال رشد، دربرابر گرما و سرمای اقلیم خودشان پاسخگو نیستند، از اصول ایمنی و اجرای صحیح اسکلت فلزی بیبهرهاند، مصالح غیرپایدار و تجزیه ناپذیر دارند، وحدت بصری و منظر روستاها را مخدوش میکنند و بعضا نیازهای فضایی کاربران را نیز به درستی پاسخگو نیستند.
خانههای روستایی در بسیاری از نقاط کشور حتی تا صد سال پس از ساخت (و حتی بیشتر) توسط سایر نسلها قابل بهره برداری بودند اما خانههایی که امروزه با مصالح و تکنیکهای جدید در روستاها رو به رشد هستند چنین شرایطی برای بقا و پایداری ندارند. خانهای که با مصالح و تکنیک بومی ساخته میشود درصورت تخریب ظرف مدت کوتاهی به طبیعت باز می گردد اما خانههای با مصالح شهری و تکنیکهای ساخت نامناسب در صورت تخریب مدت مدیدی در طبیعت باقی میمانند. نحوهی جهتگیری فضاها، ضخامت جدارهها، قرارگیری کاربریها و... در معماری اصالتمند روستایی خانههایی شکل میدهند که در برابر عبور گرما و سرما مقاوم هستند، تهویه هوا در فصول مورد نیاز تامین میشود و نیز با صرف انرژی کمتر گرمایش آنها تامین میشود. حال آنکه مشاهدات اثبات کرده که خانههایی که با مصالح شهری در روستاها (و اجرای نامناسب) بنا میشوند به دلیل ضخامت کم جدارهها، جانمایی نامناسب فضاهای خدماتی و استفاده از مصالح کمظرفیت توانایی مناسبی برای گرم نگه داشتن فضاهای داخلی ندارند و بلافاصله پس از ساخت با نیاز مبرم به انرژی مواجه میشوند.
باتوجه به ضرورتهایی که ذکر شد گسترش شکل جدید ساخت و ساز (که خوانش غالبا غیراصولی از شیوهی ساخت رایج در شهرهاست) علاوه بر مشکلات اجرایی و عمرانی خود، ناسازگاریهای جدی در ابعاد اقلیمی، زیست محیطی و اجتماعی دارند. بستر طبیعی روستاها در آمادهترین وضعیت برای پذیرش معماری بومی که شامل جهتگیری، مصالح، تکنیک،، بافت، جانمایی و تقسیمات فضایی است، به سر میبرد. حمایتهای دولتی از ساخت و سازهای نادرست در بستر روستاها، درکنار روحیهی روستاگریزی رو به رشد در قشر روستانشین مسبب بروز و رشد این وضعیت ناهمگن شده است. گام برداشتن به سوی حل این معضل در وهلهی اول مستلزم پذیرش ابعاد خسارتبار آن و ضرورت پرورش معماری بومی است.
پرورش و بهسازی تکنیکهای معماری روستایی چنانچه در برخی کشورهای پیشرفته شروع شده میتواند دیتیلها و شیوههای ساختوسازی شکل دهد که مقاومتر و قابل اتکاتر از شیوههای قدیمی بومی باشد تا ضمن پاسخگویی به دغدغههای روستاییان، دیگر ضرورتی به مراجعه به مصالح و تکنیکهای شهری نباشد.