فتوت و جوانمردی در معماری - قسمت دوم
در پست قبلی به معرفی اجمالی فتوت و آیین آن پرداختیم. چنانکه گفته شد فتوت در پیشهها و صنایع مختلف مصادیق و آیین اختصاصی خود را داشته است. متن پیش رو ارائهی گزینشی از بخشهای منتخب از فتوتنامه ی معماران است که به معرفی ابعاد مختلفی از این رساله ی ارزشمند میپردازد. هدف این پست آشنایی با دیدگاه های گوناگون فردی، مذهبی، اجتماعی، تکنیکی و اخلاقی ای است که در این مکتوب پرداخته شده است.
مدت تالیف پست: 60دقیقه / مدت خواندن پست: 10دقیقه
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدالله رب العالمین. و الصلوه و السلام علی خیر خلقه محمدو آله اجمعین. بعد از حمد خدا و درود بر رسول او. بدان که این رساله ایست اندر آداب فتوت بنایان. که منسوب است به امام کامل وحی ناطق امام جعفر صادق (ع)، که آن بزرگوار چنین گفته و نوشتهاند تا اهل این حرفه بدانند و در یاد گیرند.
-بدان ای جوانمرد که فتوت صرف کردن وجود است یا در اطاعت حق، یا در راحت خلق چنانکه پیر جوانمردان شیخ ما نجم الدین زرکوب (از عرفای تبریزی سدهی هشتم) گفته است: الفتوه علی ثلثه اقسام. اولها محافظه امرالله، و الثانی محافظه سنه رسول الله، و الثالث الصحبت مع اهل الله. و حقیقت فتوت ترک ماسوی الله است. معنی آنست که فتوت بر سه قسم است: اول نگاه داشتن فرموده خدای تعالی، دوم نگاه داشتن سنت مصطفی (ع) و سوم صحبت کردن با اهل خدا. و در حقیقت فتوت آنست که هر چه جز حق باشد ترک گوید.
-بدان که اصل فتوت ایثار است و این طریق جز با ایثار راست نیاید. از «حدیفه عدوی» روایت است که مرا ابن عمی بود که روز حرب یرموک ویرا نیافتم. قدری آب برداشتم و به طلب او برخواستم. گفتم اگر اندک رمقی از وی باقی باشد آبی در حلق او ریزم و قدری بر وی زنم. چون بدو رسیدم هنوز رمقی از وی مانده بود. گفتم آبت دهم؟ به دست اشارت کرد بلی. در آنحال آواز شخصی بگوش او رسید که میگفت آه. اشارت کرد که اول بدو ده. نزد وی رفتم. هشام بن عاص بود. خواستم که آبش دهم او نیز آوازی دیگر شنید که میگفت آه. گفت اول او را ده. چون بدو رسیدم درگذشته بود. نزدیک هشام آمدم او نیز رفته بود. به نزدیک عم خویش آمدم او نیز روح تسلیم کرده که فتوت یعنی این.
- و هشت خصلت است
که بر فتیان ثابت است. چهار آن عام و چهار آن خاص این گروه باشد. چنانکه قطب دایره
فتوت، امیر المومنین علی- علیه السلام- بدان اشارت فرمود حیث قال: اصل الفتوه
الوفا و الصدق و الامن و السخاء و التواضع و النصیحه و هدایه و توبه و لایستاهل
الفتوه الا من یستعمل هذه الخصال.
این چهار خصلت خاص به اختصار تواضع، امن و اطمینان قلب، صدق، وفا هستند که از ذکر شرح آن پرهیز میگردد. پس از برشمردن این صفات اخلاقی به شرح ابعاد فنی و تکنیکی کار میپردازد.
- از آن آلات و
اسباب که به غیر از لوازم بنایان و اهل فتوت را لازم آید هفت چیز است. کارد و ناخن
چین وسرتراش و شانه و مسواک و میل و منقاش. و اما کارد در همه حال بکار آید، در بریدن
گوشت و خوردن خربوزه و تراشیدن خلال، و شانه که محاسن بدان بیاراند و این از
واجبات است و شانه باید که درست و مستقیم باشد و درو شکستگی نباشد که آن مایه
نقصان دارندهاش است. و داشتن سرتراش واجب است که اگر سرتراش نباشد بوقت نیاز
محتاج دیگری باشد و این ترک ادب است. و دیگر ناخن چین واجب است... . منقاش و میل
هر دو وسیلتی تمام است که به یکی چون خاری یا تیغی در انگشت خلد درآورند، و... و
آخرین از این اسباب مسواک است و آن چوب پارهایست که بدان دندانها بشویند و مسواک
کردن سنت پیامبر و دیانت اسلام است و سنت جوانمردان، چه که گفتهاند نماز با مسواک
یک در ده باشد، و بلکه یکی در هفتاد.
- و از آن اسباب که بنایان را خاص لازم است نیز هفت اسباب است که: تیشه است و ماله است و قالب است و ناوه است و ریسمان است و شاغول است و چوب زاویه است که هر یک را بکاری ساختهاند که از آن دیگری برنیاید. و اما تیشه از برای شکستن سنگ و خشت باشد و ماله بجهت میزان کردن گل روی کار و قالب برای همسان کردن گل روی کار تا از جوانب آویخته نشود و ناوه برای آوردن گل در پای کار و ریسمان به جهت طراز کردن صف خشتها و سنگها و شاغول از برای میزان کردن ارتفاع کار، بنای نیک آنست که اینهمه در راه رضای خداوند وخلق خداوند بکاربرد و از طریق صلاح منحرف نگردد.
در ادامه شرحی از نظام سلسله مراتبی بنایان از مزدور مبتدی تا استاد بنا می آید.
- بدان که بنایان
را مراتبی است که ایشان را بدان مراتب شناسند. پایینترین مرتبه مزدور باشد که کار
گل از او برآید و ناوه بر سر گیرد و در این طریق هنوز مبتدی است. دو دیگر صاحب است
که حد واسط میان استاد و مزدور و او اندک مایه از بنائی حاصل کرده، ولی هنوز به
مرتبه استادی نرسیده سه دیگر استاد بناست که داند هر وسیله را چگونه بکار برد و
خشت را چگونه بر سر خشت نهد و چگونه از عهده قوس و ستون و غیر آن برآید.
با شرح این مقدمات، نکاتی درخصوص شریعت و طریقتِ بنایان جوانمرد بیان می گردد.
- و اگر برسند اول بنا که بود بگو که اول بنا ابراهیم
خلیل بود علیه السلام که خانه کعبه بنا کرد. دیگر گفتهاند اول بنا نوح پیامبر بود
علیه السلام که چون طوفان بنشست شهرها و روستاها دیگر بار بساخت و مردمان در آن
شهرها و روستاها سکنی گزیدند و آبادانی زیاد شد.
- و اگر پرسند
بزرگتر بنایان که بود بگوی که پیغامبر ما بود صلوات الله علیه که چون سیل بیامد و
بنای کعبه بنشست حضرتش با دیگر مومنان به تجدید بنای آن اقدام نمودند و حجرالاسود
بدست خویش بر آن بنهاد.
- و اگر پرسند
کریمترین بنایان که بود بگوی علی بود، امیرالمومنین علیه السلام که در بنای مسجد
مدینه پیامبر را معاضدت کرد. و او سر جوانمردان است و بزرگترین ایشان در مقام
چنانکه حدیث در مقام اوست، لافتی الا علی، لا سیف الاذوالفقار.
- و اگر پرسند که
چهار پیر شریعت تو کیست، جواب بگو چهار پیغمبر مرسل،؛ اول آدم صفی دوم ابراهیم
خلیل، سیم موسی کلیم، چهارم خاتم انبیاء محمد مصطفی صلواتالله علیه.
- و اگر پرسند که
چهار پیر طریقت تو کیست، بگو که اول ایشان حضرت جبرائیل بود، دویم حضرت میکائیل،
سیم حضرت اسرافیل، چهارم حضرت عزرائیل.
- و اگر پرسند که
چهار پیر حقیقت تو کدامند، جواب ده اول پدر، دوم معلم، سیم استاد چهارم پدر عروس.
- و اگر پرسند چهار
پیر معرفت کدامند. جواب بگو که : اول شیخ عطار، دویم خواجه حافظه شیرازی، سیم شاه
شمس تبریزی، چهارم ملای رومی.
- و اگر پرسند که چند استاد بنا بودهاند و نخستین
ایشان چه کسی است، بگو که دوازده تن بودند چنانکه امام بحق ناطق امام جعفر صادق
علیه السلام فرموده است که دوازده تن استاد کامل بودند که پیر همه ایشان حضرت
امیرالمومنین علی علیه السلام بود.
حسن بصری نخستین ایشان بود که بنای خانقاه بدست خویش بکرد، دویم استاد عباس حلبی بود. سیم استاد روئین بغدادی. چهارم بکران قریشی، پنجم استاد شکری الوسی، ششم استاد باب الله، هفتم استاد شاه میر سبزواری، هشتم استاد مقبل مکری، نهم استاد نجف بنازکی، دهم استاد رحمان علمداری، یازدهم استاد یوسف مصری، دوازدهم استاد نعمان مداینی که کار بر ایشان ختم شد.
پس از سخن گفتن در خصوص نکات فنی، اجتماعی و معرفتی بنّایی، نوبت به برشمردن خصائل اخلاقی لازم برای معماران می رسد.
- و اگر پرسند که چند اصل است بنائی را بگو که پنج اصل
است. اول با طهارت بودن، دویم بر جاده راستی بودن، سیم با حیا بودن ونظر از غیر
برداشتن، چهارم کم سخن گفتن، پنجم به ادب بودن نزد مشایخ و بزرگان.
- و اگر پرسند که
چند حکم باشد بنائی را، بگو که ده حکم است. اول آنکه هر صبح که برخیزد از علم
شریعت و طریقت باخبر باشد تا استادی او را مسلم باشد. دویم، هر کس را در خور حوصله
و توانائی کار فرماید. سیم، با سخاوت و خَیِّر باشد، چهارم در کار خود استاد باشد
و آنچه را که انجام دهد چنان باشد که از برای خود نماید. پنجم با همه کس به خلق
نیکو پیش آید. ششم تنگ حوصله نباشد، هفتم فقیر دوست باشد، هشتم کاری گران و زیر
دستان خود را به نان و جامه شفقت نماید. نهم پسران مردمان را عزیز دارد. دهم آنکه
در کار خود چست و چالات باشد.
- و اگر پرسند که کدام خصلت بنایان بیشتر بکار آید، بگو حیا، چرا که حیا و چشم پاک داشتن از خصلتهای جوانمردان است و بخصوص بنایان را بکار آید که چون بر کار بالا روند چشم پاک دارند و در خانه دیگران ننگرند... . و هرگز چون بر کار باشد به اطراف ننگرد و آنچه بیند چشم پوشد.
بخش بعدی فتوتنامه، از دیدگاه مذهبی ای که یک معمار سنتی میبایست واجد آن باشد، به سفارش اذکار و آیات حین کار اختصاص می یابد.
- و اگر پرسند که
چون بر سر کار روی کدام آیه از کتاب خدا را قرائت کنی، بگو که این کلام خداوند را
که فرماید: لیس للانسان الا ماسعی (و اینکه براى انسان جز حاصل تلاش او نیست).
- و اگر پرسند چون تیشه به دست گیری کدام ایه خوانی، بگو که : یوم یفرالمرء من اخیه و امه و ابنه و صاحبته و بنیه (روزى که آدمى از برادرش و از مادرش و پدرش و از همسرش و پسرانش مى گریزد).
- و اگر پرسند
چون ماله بدست گیری چه گویی: بگو از قرآن خوانم: یا ایها الذین آمنوا توبوالی الله
توبه نصوحا (اى
کسانى که ایمان آورده اید به درگاه خدا توبه اى راستین کنید).
- و اگر پرسند
چون قالب بدست گیری چه خوانی، بگو قوله تعالی: لایصلیها الا الاشقی الذی کذب و
تولی، ان جاءالاعمی ( جز شقی ترین افراد را نمی سوزاند، همان کسانی که آیات و
دعوت ما را تکذیب کرده واز آن روی گرداندند. از اینکه مرد کوری نزد او آمد -اشاره به داستانی از صدر اسلام-).
- و اگر پرسند چون ناوه بر دست گیری چه گویی، بگو: و اما من ثقلت موازینه فهو فی عیشه راضیه (اما هر که سنجیده هایش سنگین برآید پس وى در زندگى خوشى خواهد بود).
- و اگر پرسند چون ریسمان بدست گیری چه گویی، بگو: افلایعلم اذا بعثر ما فی القبور و حصل ما فی الصدور (مگر نمى داند که چون آنچه در گورهاست بیرون ریخته گردد و آنچه در سینه هاست فاش شود).
- و اگر پرسند چون شاغول افکنی کدام آیه خوانی: بگو فمن یعمل مثقال ذره خیراً یره، و من یعمل مثقال ذره شرا یره (پس هر که هموزن ذره اى نیکى کند [نتیجه] آن را خواهد دید و هر که هموزن ذره اى بدى کند [نتیجه] آن را خواهد دید).
- و چون پرسند اگر چوب زاویه بدست گیری چه گویی، بگو از قرآن میخوانم که: یقولون ربنا اتمم لنا نورنا و اغفرلنا انک علی کل شیء قدیر (مى گویند پروردگارا نور ما را براى ما کامل گردان و بر ما ببخشاى که تو بر هر چیز توانایى).
- اگر پرسند
چون ماله بر گل کشی کدام آیه از قرآن خوانی، بگو: یا ایهاالذین آمنوا توبو الی
الله توبه نصوحاً (ای کسانی که ایمان آوردهاید، به درگاه خدا توبهای راستین کنید).
- و چون پرسند که اگر طرح گنبد اندازی و طاقها راست کنی چه گویی، بگو: یقولون اتمم لنا نورنا و اغفرلنا انک علی کل شیء علیم (مى گویند پروردگارا نور ما را براى ما کامل گردان و بر ما ببخشاى که تو بر هر چیز توانایى).
-و اگر پرسند آنگاه که زاویهها در بندی چه خوانی، بگو: از قرآن که فرماید: الم یعلم بان الله یری (آیا نمیداند که خداوند میبیند؟).
- و اگر پرسند آن
زمان که بر کار بالا روی و بر ارتفاع بایستی چه خوانی، بگو: عسی ربکم ان یغفر عنکم
سیئاتکم و ید خلکم جنات تجری من تحتها الانهار ( امید است که پروردگارتان بدیهایتان را از شما بزداید و شما را به
باغهایى که از زیر [درختان] آن جویبارها روان است درآورد).
- و اگر پرسند چون پائین آیی و بر زمین قرارگیری چه گویی، بگو: و برزت الجحیم لمن یری فامامن طغی و اثر الحیوه الدنیا فان جحیم هی الماوی (و جهنم براى هر که بیند آشکار گردد اما هر که طغیان کرد و زندگى پست دنیا را برگزید پس جایگاه او همان آتش است).
- و اگر پرسند
چون دست در گل کنی چه گویی: بگو از قرآن خوانم که: الاالذین آمنوا و عملوا الصالحات
و تواصو بالحق و تواصو بالصبر (مگر کسانى
که گرویده و کارهاى شایسته کرده و همدیگر را به حق سفارش و به شکیبایى توصیه کرده
اند).
- و اگر پرسند
چون خشت بر یکدیگر نهی کدام آیه خوانی، بگو اذا زلزلت الارض زلزالها (
آنگاه که زمین به لرزش [شدید] خود لرزانیده شود).
- و اگر پرسند
چون گل بر قالب نهی چه خوانی، بگو: یاویلنا من بعثنا من مرقدنا (مى گویند اى واى بر ما چه کسى ما را از آرامگاهمان برانگیخت).
- و اگر پرسند که
قالب از کجا آمده است بگوی که چوب آن از بهشت است، و چون آن شمشاد است.
- و اگر پرسند چون خشت دو نیمه کنی چه خوانی، بگوی: فتبارک الله احسن الخالقین و الحمدالله رب العالمین