معماری ما

تجربه را تجربه کردن خطا ست. رسانه و نشریه الکترونیکی معماری ما
معماری ما

تجربه را تجربه کردن خطاست
وبسایت اصلی رسانه "معماری ما"
رسانه ای برای انتقال تجارب دنیای آموزش معماری تا زندگی معماری
با تجربه ی دانش آموختگان دانشگاه های معماری تهران، شهید بهشتی، هنر و ...
مجله و نشریه معماری ما

همراهی با خبرنامه‌ی معماری ما
آخرین نظرات

گزارشی از کلاس تفکر تجسمی: رنگ و فرم

محمد فرید مصلح | جمعه, ۱۶ مهر ۱۳۹۵، ۰۱:۵۹ ق.ظ


در این پست به اولین تمرینی که پرداختیم اشاره می کنم.

همان طور که در پست مقدمه اشاره کردم، اولین تمرینی که در 3 جلسه ی 70 دقیقه ای به آن پرداختیم، «فرم و رنگ» بود.

به هزار و یک دلیل دنیای امروزه گرافیکی، تصویری و ظاهری تر از گذشته شده است. در چنین دنیایی، گرافیک یکی از نیاز های اولیه ی هر انسانی است.

ابتدا، پیش از هر چیزی، باید بار دیگر به مخاطب اشاره کنم که دانش آموزان علوم انسانی پیش رویم هستند. کسانی که وقت عمده ی خود را روی حرف و نقد و فکر کردن می گذارند و در کنار آن به دنبال ابزارهایی برای بیان آن می باشند.

شروع بحث

وقت آن است که بحث را شروع کنم. باید بتوانم با آن ها به یک ارتباط دو طرفه برسم و از نظرات آن ها استفاده کنم. با توجه به اهمیت مبحث، باید در این جلسه صحبت کنم و پایه های فکری دانش آموزان و شاخک های هنری آن ها را به تکاپو بیندازم. بنابراین شروع بحثم را بررسی یک واکنش عمومی در شبکه های اجتماعی قرار دادم:

طراحی بسیار ضعیف لباس المپیک منجر به اعتراض عموم مردم و بازتاب گسترده ی آن در شبکه های مجازی شده بود. با همین مثال شروع کردم و از بچه ها خواستم نظراتشون رو اعلام کنند و با رای گیری به این نتیجه رسیدیم که واقعا تعداد زیادی از دانش آموزان از طراحی این لباس ناراضی اند. (اساسا در دبیرستان باید با دموکراسی به نتیجه رسید!)

اولین ضربه ای که به ذهن خواب زده آن ها زدم همین بود که چرا اکثر قریب به اتفاق آن ها چنین طرحی را ضعیف می دانند؟ اساسا چه اتفاقی می افتد که جامعه واکنش نشان می دهد؟


لباس المپیک


حال وقت آن بود که ضعف انسانی شان را به رخشان بکشم. در چند اسلاید، خیلی سریع متوجه شدند، که چشم هایشان بسیار ضعیف، خطا پذیر و ناتوان است.


خطای دید

یک نمونه ارائه شده در کلاس: خطای دید


سپس باید به آن ها می فهماندم که اساسا شکل نگاه ماست که در تاریخ تغییر کرده است. اساسا دیدن و نگاه کردن متفاوت است. دیدن با چشم صورت می گیرد و نگاه کردن با ذهن است. ذهن است که از دوران کودکی به دلایل تجربی و اکتسابی یاد می گیرد که در قالب هایی نگاه کند. دیدن فرآیندی فیزیکی است که برای تمام انسان ها کمابیش به یک صورت شکل می گیرد. اما همین نگاه کردن نیز به دلایل فرهنگی و تجارب جمعی و پیش رفت علم و رسانه و ... به مرور رشد کرده است.

دوست داشتم این را با مثال هایی نشان دهم و به همین دلیل از مثال هایی که در کلاس تاریخ هنر دکتر حقیر شنیده بودم، استفاده کردم.


اساسا در رنسانس، یک اتفاق مهم، تغییر نگاه انسان به جهان بود و یکی از مسائلی که پس از رنسانس مطرح شد، پرسپکتیو بود. دقیقا به همین معنی که نگاه ما به مرور زمان تغییر می یابد. (نظریه جنجال برانگیزی که مخالفین بسیاری نیز دارد)



وقت تلنگر بعدی بود! آیا در آینده نگاهمان به همین صورت پرسپکتیوی خواهد ماند؟ شاید پر حاشیه ترین بحثی که صورت گرفت روی تصویر بالایی، یعنی گرنیکا، اثر پیکاسو بود. فرصت بیان جزئیات در این مقال نمی گنجد. ولی جان کلام آن که توجه دانش آموزان را به تاثیر متقابل پیش رفت علم و هنر معطوف کردم. اساسا همان طور که گفتم یکی از اهدافم این بود که دانش آموزان وحدت فرهنگ را دریابند. 


تلنگر هایم را زدم. حال وقت بحث خودم است. بحث رنگ و فرم را شروع کردم.

اما کار اولی تر آن که ابتدا ضرورت بحث را برای دانش آموزان توجیه کنم. به نظرم همین خبر کافی بود تا دانش آموزان توجیه شوند:


موسسه آکسفورد (دارنده ی فرهنگ زبان انگلیسی) همه ساله لغتی را به عنوان لغت برگزیده ی سال انتخاب می کند و در سال 2015 برای اولین بار، کلمه سال یک اموجی بود. کلمات ما گرافیکی شده و زبان بدن و حالت بیان، این بار با فرم و رنگ منتقل می شود.

حال به شروع بحث می پردازم...

رنگ ها نیز چون زبان ها هستند. بعضی از آن ها به خاطر تجارب جمعی ماست که هزاران سال با آن روبرو بوده ایم. آب یعنی زندگی و نشاط و آبی نیز آرامش می دهد. سبز معنایی خوش چون زندگی و رویش دارد و ...

اساسا واکنش مردم به رنگ بیش تر به احساسات تکیه دارد تا به ادراک.


گاه رنگ معنای جانبی می گیرد و محمل معنایی دیگر می شود:


جالب آن که تجارب جمعی مردم در فرهنگ های گوناگون نیز با یکدیگر متفاوت است. شاید به خاطر تاریخچه، اقلیم و ...

تصویر: شرکت رنگ پنتون، صفت ها و پدیده های را در فرهنگ های مختلف بررسی نموده که بیش تر مردم در آن فرهنگ، آن را به چه رنگی می بینند.


بعضا می توان با رنگ، اجتماع را بهتر کنترل کرد:


با شناخت رنگ و پیش بینی رنگ های مورد علاقه ی جامعه می توان تجارت بهتری کرد:


می توان رنگ جمعی تعیین نمود و با تعیین مد به سود کلانی رسید:

تصویر: رنگ سال

و می توان رنگ ها را برای ازآن خود نمود:

تصویر: زردی که در تمام لواز التحریر ها برای این برند است.


تصویر: آبی نارنجی مخصوص همراه اول



برند جایی است که قدرت رنگ و فرم را به تصویر می کشد:


می توان بدون هیچ حرفی راجع به این برند (تصویر پایین) حرف ها زد:


وقت آن بود که دانش آموزان کمی با نظریه های رنگی آشنا شوند و کلیاتی بدانند. مثلا رنگ متشکل از سه عنصر است:

دیگر آن که وقتش بود دانش آموزان را به شورش و اعتراض وا دارم!

دانش آموزان را با نظریه هنری ایتن درباره ی رنگ آشنا نمودم. این که ایتن هر رنگی را به فرمی مربوط می کند و هر رنگی را نماد چیزی می داند و آن ها را بسط و گسترش می دهد.

او در بخشی از کتاب نظریه «هنری» خود این چنین می گوید:


فکر کنم دانش آموزان متوجه شده باشند که اساسا کیفیت رنگ ها، از سه وجه برای ما تعیین شده و بر ما تاثیر می گذارند:

1- به صورت جمعی: یعنی تاثیرات فیزیولوژیکی که روی تمام انسان ها تاثیر یکسانی دارد (مثال های ایتن، اسلاید کنترل اجتماعی کره شمالی)

2- به صورت فرهنگی: در هر فرهنگی تاثیرات مختص خود را دارد. (دایره رنگی پنتون مربوط به فرهنگ ها)

3- فردی: هر فردی بر اساس تجارب شخصی، ژن و احساسات خود، رنگ هایی را بر دیگری ترجیح می دهد. اتفاقا در این زمینه نیز دانش آموزان مختار کردم که برای جلسه بعد، صفحات شطرنجی را به رنگ های دلخواه رنگ آمیزی کنند. (تمرینی که ایتن داده بود.)


تمرین


کاری که در طول این جلسات از دانش آموزان خواستم، آن بود که یک دغدغه ی خود را به زبان ساده ی گرافیکی پوستری بیان کنند. (دانش آموزان دغدغه مند علوم انسانی...)

در جلسات بعدی کار دانش آموزان، جلوی دیگر دانش آموزان نقد شد. تصاویر را روی پروژکتور می انداختیم و دانش آموزان آن را مشاهده می کردند. سپس صاحب اثر توضیحی مختصر راجع به اثر، اهداف و راه بیان خود ارائه می داد و در نهایت این دیگر دانش آموزان بودند که سوال یا نقد های خود را بیان می کردند و پرسش و پاسخ آغاز می شد. کار من نیز آن بود که پس از تمام حرف ها، نقاط قوت یا ضعف اثر را بیان کنم (تدریس غیر مستقیم)

و اما چند نمونه:

در این اثر، که یک دغدغه ی زیست محیطی را بیان می کند، خیلی ساده، واضح و شعاری به مساله نگاه شده است. حرف هایی که روی این اثر زدم آن بود که شکل بیان صاحب اثر مستقیم بوده، توجه به نماد خوب بوده، هر چند شاید اندازه ی قطره بزرگ بود! رنگ فونت مناسب بود و تصویر چیز بیش تری را بیان نمی کند.


تصویری که دانش آموز در آن دغدغه مندی خود را کاملا نشان داده. ولی بیان اطلاعات نامناسب ، بیش از اندازه و نا منظم بوده. تصویر غیر گویا است و فونت ها به هم نمی خواند. کادر بندی مناسبی ندارد.


تصویری که به نقدش هم به خاطر سخن وری صاحب اثر به درازا کشید (تصویر آماده بود و صاحب اثر تنها متن را گذاشته بود. ولی خود تصویر قابل بحث بود.)

رنگ ها خسته و بی نشاط بود. کادر بندی مناسب بود (سربازی که می خواهد از قاب تصویر جنگ بیرون برود.)

ارتباط رنگ سرخ موجود در پس زمینه با جمله ی اصلی چشم را به حرکت وا می داشت.

سرباز، حس هم ذات پنداری ایجاد می کرد. بیش تر این نقد ها را دانش آموزان شروع کردند و وظیفه ی من آن بود که در صورت لزوم آن را هدایت کنم. حتی دانش آموزی درباره ی سر سرباز هم نقد داشت! می گفت چرا کله ی سرباز از  قاب افق زده بیرون؟ او را به یاد بیلبورد های سطح شهر انداختم که برخی برند ها با صرف هزینه های بیش تر، قسمتی از تصویر را بیش از سطح کادر بیرون می برند!


دانش آموزی که به وضع «نظام آموزشی کشور» نگاه منفی داشت و با ادیت تصویر و تغییر کلمه ی آموزشی به فرسایشی آن را بیان نمود


تصویری که سادگی یک پوستر را دارا بود و جالب تر آن که رنگ متن سفید با پرندگان سفید ارتباط خوبی را ایجاد می کرد و سبب تعادل می شود. شاید کادر بندی عمودی در این تصویر به معنا بهتر ارزش می داد.


کلاس دیگری که دانش آموزان با آن روبرو بودند، کلاس عکاسی اجتماعی بود.


انتظار دیگری هم نداشتم که خیلی از پوستر های چنین دانش آموزانی، حول مباحث سیاسی باشد. در این تصویر که به اعتراض از وضع متناقض دوگانه نسبت به برخورد صداوسیما و پلیس با بانوان بدحجاب بود، دانش آموز سعی کرده بود از این برخورد نا موزون پرده بردارد. پوستر های سیاسی بسیار بیش تری ارائه شد که از بیان آن ها معذوریم!


تصویری برای بیان حفظ آب با استفاده از نماد ذخیره، یعنی قلک خوک، آبی که قطره قطره از گوشه ی قاب و از ناکجا آباد وارد می شود و فونتی که خیلی آرام شعار را می دهد.


اثری که کاملا واضح در اعتراض به آلودگی بود. با یک اثر که به نیکی، نماد کارخانه (ذوزنقه ی پایین) و تولید انبوه (دانه های همسان) را به کار برده بود و در آسمان آبی شهر دود ایجاد کرده بود. شاید باید دود را خشن تر نشان می داد.


کار های بسیاری ارائه شد. هدف آن نبود که که کسی هنرمند بشود. هدف آن بود که نگاه ها قوی تر از پیش شود و دانش آموزان کمی حساس تر از گذشته به مفاهیم گرافیکی و رنگ و فرم توجه نمایند.

ضمنا از شما خوانندگان عزیز خواهشمندم که مرا از نظرات خود -برای بهبود کیفی طرح درس- یاری بفرمایید.

نظرات (۲)

  • فرزین خاکی
  • تمرینای جالبیه فرید جان
    خسته نباشی :)
  • محمد فرید مصلح
  • متشکرم آقا فرزین
    سلامت باشی :)

    نظرات خود را در زیر بنویسید

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی