وظیفه ما معماران در شرایط بحران مملکتمان
در روزگاری به سر می بریم که در کوچه و بازار، دانشگاه و بیمارستان، پارک و بیابان، تنها دغدغه ی زیستن، اقتصاد و سیاست و جنگ به گوشمان می رسد. اما در این هیاهو، ما معماران چه کمکی می توانیم به سرزمین و مملکتمان برسانیم؟ آیا تنها مشکل از سیاست مداران و هدایت گران جامعه است یا بزرگ ترین دردسر موجود، خودمان هستیم؟
مدت تالیف پست: 120 دقیقه / مدت مطالعه: 5 دقیقه
قطعا ما معماران، بهتر از بسیاری دیگر از افراد جامعه می توانیم مردم، فرهنگ، علم و مهندسی و حتی سیاست و اقتصاد را هم زمان باهم در نظر داشته باشیم.(فتوت و جوانمردی در معماری ) به همین دلیل، بهتر از هر کسی خواهیم دانست که در حال فرو رفتن در چه گردابی هستیم. گردابی که خودمان بیشتر از هر کسی مسئول ایجاد آن بوده ایم. بیشتر از تمام مدیران و مسئولات داخلی و بیش از هر گونه فشار خارجی.
مسئولیت ما معماران است که خاک، آب، باد و به زبان ساده تر، طبیعت اطرافمان را بهتر بشناسیم و بهتر به دیگران معرفی نماییم. چرا که اگر قدر سرزمین و منابع انرژی مان را بدانیم، قطعا قدر زندگی و آینده مان را بهتر خواهیم دانست.
هر سرزمینی که مردمانش، طبیعت را قدر دانستند، قدر خودشان را بیشتر به جا آوردند. بیشتر خودشان را شناختند و بیشتر رشد کردند. این شناخت و رشد و قدر دانی، امری درونی است و هیچ ارتباطی به مدیران و مسئولان حکومتی ندارد، بلکه خودمان مسئول پرورش ش هستیم. آیا رشد غرب تنها در 10 سال پدید آمده است؟ آیا رشد کشوری مانند ژاپن در 1 سال ایجاد شده است؟ و یا رشد یک زمین خشک بی آب و علف در نزدیکی کشورمان نیز 1 ماهه بوده ؟
قطعا بد نیست دیدن داستان ژاپن:
و قطعا بد نیست دیدن داستان دبی همسایه نزدیکمان:
اگر به اتفاقات و اخبار داخلی و خارجی توجه کنیم، متوجه می شویم که بسیاری از مردان این سرزمین، چیزی به نام سرزمین و وطن را در دل ندارند و دقیقا در همین زمان آشکارا می بینیم که غرب و شرق هیچ کدام دلشان برای مردم این سرزمین نیز نمی سوزد؛ اگر می سوخت با این همه فشار خارجی، تلفات جانی پنهانی، همچون یک جنگ خاموش به ثمر نمی آورد.
پس باز این خودمان هستیم که باید برای اصلاح کوچک ترین بخش سرزمینمان قدم برداریم و نباید منتظر حتی بزرگ مردان داخلی و خارجی باشیم.
شاید یک قدم کوچک، نصیحت های پدر بزرگ معماری ما برای دانشجویان معماری باشد که از میان دیگر دانشجویان، بیشتر دردسر دوگانگی و تصمیم گیری برای آینده شان دارند. تجربه را تجربه کردن خطاست، پس این پدر بزرگ آنچه که در یک قدمی جلوتر شماست را به شما گوشزد می کند تا بتوانید با علاقه ی بیشتری به رشته ی خودتان یا دیگر رشته ها ادامه دهید. مسیر کاری تان را مشخص کنید و با انرژی دوچندان در آن قدم بگذارید.
قدم دوم آن است که "غر" نزنیم. همه میدانیم که در گرداب فرو رفته ایم. همه میدانیم و همه میدانیم. راه پیش روی انتقاد بسته نیست اما "غر" نزنیم؛ چرا که جز نا امید کردن نا امیدان و دلسرد کردن امید داران، ثمره ای نخواهد داشت. پس "غر" نزنیم.خواهشا "غر"، نزنیم.
قدم سوم بسیار آسان تر است. سعی کنیم تا هر آنچه مربوط به اسراف می شود را عیان کنیم و خودمان اولین نفر برای عدم انجامش باشیم. زمان کمتری را به بطالت گذرانی در حمام بگذاریم. برای شستن ماشین و حیاط از آب استفاده نکنیم؛ شاید اندک و تذکر دوستانه بدهیم، دیگران را هم به این کم آبی آشنا کنیم. شما که درک می کنید کم آبی در آینده و حال یعنی چه، این مسئولیت به دوش خودتان است که دیگران را هم آگاه کنید.
شاید بد نباشد تا داستان یک دانه برنج را ببینیم :
https://www.aparat.com/v/GfAu6
قدم چهارم، لازم نیست اختراع کنیم؛ کوچک ترین کاری که به ما سپرده شده است را سعی کنیم خلاق انجام دهیم، بهتر هدایت کنیم.ما در یک جمع کوچک به نام معماری ما، که هم اکنون جمع بسیار بزرگ تری از روزگاران ابتدایی دارد نیز تلاش داشته ایم تا در ساده ترین اطلاعات معماری، گزیده ترین و مفید ترین ها را برایتان فراهم کنیم. از کپی کردن و رعایت نکردن حق اطلاعات پرهیز داشتیم تا بتوانیم قدمی کوچک در این مسیر برداشته باشیم.
شاید بد نباشد تا داستان فعالیت ما ایرانیان در سرزمینمان را با عدد و رقم بهتر بشناسیم:
https://www.aparat.com/v/0U1GP
قدم پنجم، چشم خودمان و دیگران را به بد عادت ندهیم. اگر چشم هایمان به بد عادت کند، دیگر زشتی از نظرمان زشت نخواهد بود. پس اگر هنوز زشتی در دلمان نمرده است، زشتی هارا خودمان از زمین برداریم و جمع کنیم تا چشم دیگران به این زشتی عادت نکند. اگر می بینیم دیگران توجه ندارند، باید یقین کنیم که دلشان مرده است؛ اما گاها هم خواهید دید که با کار شما، دلشان دوباره زنده می شود و همراهتان خواهند شد.
قطعا بد است دیدن این تصاویر:
منبع تصویر : sh-m-g-a.blogfa
همین پنج قدم کافی است که دیگر غر نشنویم و عصبانیت کم آبی و اسراف نداشته باشیم و با لبخند کار انجام دهیم. هیچ یک از این تصمیم ها به دین، مذهب و آیین هم کلاسی و هم کار و ... نیز ارتباطی ندارد. آنقدر مسائل بنیادینی برای این سرزمین داریم که نیازی نیست به بلند گوهای تفرقه افکنان داخل و خارج گوش دهیم. اگر خودمان باشیم و خودمان، قطعا کافی است...