نقش تخصص در مدیریت شهری
شوراهای شهر و روستا نهادهایی هستند که به قصد کمک و نظارت بر کار شهردارها شکل گرفتهاند. مسائلی نظیر بهداشت شهر، ایمنی، حمل و نقل، سرانههای استاندارد، طرحهای بزرگ شهری، سینماها و مراکز فرهنگی، زیبایی شناسی شهر و... از جمله حوزهی نفوذ شوراهای شهر و روستا شناخته میشوند. حال سوالی که مطرح میشود این است که در چنین مجموعهای که مکلف به بررسی موارد گوناگون و متلون است، چه نوع تخصصها و گرایشهای علمی کارآمدتر هستند. به عبارت دیگر هر شخص باید چه رشتهای خوانده باشد، چه تجاربی داشته باشد و از چه مهارتهایی برخوردار باشد تا از عهدهی این مسئولیت خطیر بربیاید. آیا حضور هنرمندان و ورزشکاران که در ماههای اخیر حاشیهساز بوده اند به طور کلی غیرمتعارف است؟ آیا حضور شهرسازان و معماران در این جمع ضروری است؟ آیا لازم است از هر قشر و پیشهای (نظیر آتشنشانان، پزشکان و...) یک نماینده در شورای شهر حضور داشته باشد؟ این نوشتار قصد دارد از دیدگاهی دیگر این سوالات را پاسخ دهد.
مدت تالیف پست: 40 دقیقه / مدت خواندن پست: 5 دقیقه
نقش اعضای محترم شورای شهر در ادارهی شهر، ظرف سالهای گذشته برای مردم پررنگتر شده است. این نقش از همان اوایل کار شوراها حائز اهمیت بود اما کمتر اشخاصی به آن توجه میکردند. با افول شدید کیفیت شهر تهران ظرف سالهای گذشته (از جنبهی معماری، شهرسازی، ایمنی، محیط زیست، بصری و موارد گوناگونی که در این نوشتار نمیگنجند) و حوادث پیدرپی شهری که اکثرا قابل پیشگیری بودند، نگاه مردم به سوی شوراهای شهر جلب شد. شوراهایی که کارنامهی چندان درخشانی در دورهی خدمتشان در تهران رقم نزده بودند و اینک با نگاههای سوال برانگیز شهروندان روبرو بودند.
ادارهی یک شهر کاری دقیق و علمی است. مجموعهی ضوابط و استانداردهای جهانی در این خصوص تدوین شدهاند که هر شهردار و مدیر شهری در دنیا میکوشد به قدر وسع شهر متبوعه را به این استانداردها نزدیک کند. بدیهی است که شهر تهران در این سالها از استانداردهای زندگی فاصله گرفته و همین امر کیفیت زیست میلیونها انسان را در این پهنه غیرانسانی ساخته. فراموش نکنیم که استانداردها نیز تنها بر حداقلهای لازم تاکید دارند و تامین آنها صرفا به معنای تامین مقدمات یک زندگی عادی و قابل قبول است.
به طور کلی در هر سازمانی، انجام امور مدیریتی نیازمند " دانش تخصصی در حوزهی فعالیتهای سازمان" و "مهارتهای مدیریتی" است. یعنی شخصی که هر دو مورد را همزمان دارا باشد میتواند مدیریت قابل قبولی بر مجموعه حاکم کند. اما مدیران سازمانی (حتی وزرای کشور) گاها در عرصهای به مدیریت مشغول میشوند که ارتباطی به سوابق تحصیلی و حوزهی دانش آنها ندارد. در این شرایط شخص مدیر بیشتر به سبب مهارتهای مدیریتیاش وارد سازمان میشود. اما از آن رو که دانش مرتبط با سازمان هم امری غیر قابل اغماض است، چنین مدیری باید به طریق دیگر این خلا را جبران کند نظیر استفاده از مشاوران متخصص و بهرهگیری از آموزشهای فشرده و... .
به همین قاعده، پیاده سازی ضوابط و استانداردهای پیچیدهی شهری هم نیازمند دانش شهری و مدیریتی (به صورت توأمان) است. قطعا ورود کارشناسان و شهرسازانی که مهارتهای مدیریتی آنان نیز اثبات شده است به درون در شورای شهر میتواند ترکیب مناسبی را بسازد. ولیکن یک نگاه اجمالی به ترکیب شوراهای شهر جهان (نظیر لندن، واشنگتن، سیدنی و منچستر) مشخص میکند که در نقاط مختلف دنیا نیز اعضای شورای شهر لزوما تحصیلات مرتبط و یا دانش شهری کافی را ندارند و بعضا به مهارتهای مدیریتیشان بیشتر از دانش شهری تکیه میکنند. اما درمورد افراد غیر متخصصِ شورای شهر تهران، روند کار نسبت به شهرهای نامبرده قدری متفاوت است. از آنجا که فعالیت کارشناسان و شهرسازان در کنار اعضا تضمین شده نیست، انتخاب اعضا با تخصصهای متفاوت ضرورتا به نتیجهی مورد انتظار ختم نمیشود.
کارشناسان شهری به گونهای پرورش یافتهاند که بتوانند در زمینههای مختلف (ایمنی، فضای سبز، آموزش، معماری، محیط زیست و...) شهر را بررسی و برایش برنامهریزی کنند. حضور متخصصان شهری در شورا میتواند باعث حذف عوامل نامربوط (ورزشکاران، هنرمندان، آتشنشانان، خوانندگان و...) از این مجموعهی مهم و حیاتی شود. با توجه به اهمیتی که مردم در چند صباح گذشته برای شورای شهر قائل شدهاند انتظار میرود شوراهای کارآمدتری در مدیریت شهرها شکل بگیرند.