درون خانه ی ما
خانه، مظهر آرامش است، چرا که بشر از شنیدن واژه خانه احساس امنیت، آرامش و هویت می کند. در لاتین Home به معنای خانه است. اگر بخواهیم تخصصی تر به خانه نگاه کنیم باید دو مفهوم را بازخوانی کنیم: اولی مسکن، به مکان مشخص و مستقلی که محل سکونت خانوار است مسکن می گویند و دومی خانوار، چرا که تا خانواده ای نباشد مفهوم خانه ناقص است.
با توجه به اهمیت حرفه معماری داخلی، و شدت تاثیر آن در کل معماری، معماران بزرگ اصرار خاصی در طراحی داخلی معماری خود داشته اند، که از جمله ی آنها می توان به طراحی های داخلی فرانک لوید رایت، میس وندروهه و همین طور آنتونی گائودی اشاره کرد.
هنر معماری داخلی، هنر تزیین خانه و ایجاد محفلی زیباست. مبانی هنرهای تجسمی عبارتند از: نقطه، حجم، خط، سطح، بافت و … که هر یک می توانند حامل پیام خاصی باشند. به عنوان مثال جایگیری یک نقطه در جاهای مختلف حامل پیام های متفاوتی است . اگر جای آن تغییر یابد ممکن است دقیقاً پیامی را برعکس پیام قبل دریافت کنیم. به همین جهت، قرار گیری تک تک اجزای خانه دارای اهمیت بالایی است.
شناخت این اجزا یکی از مهم ترین مواردی است که معمار باید توجه لازم را به آنها بکند. فرم و رنگ و بافت، ابعاد و تناسبات، چیدمان و نظم، نور و سایه و عناصر بسیار زیاد دیگری تاثیر به سزایی در محیط خانه دارد.
فرم ها خود به چند دسته تقسیم می شوند، فرم خطوط دور تا دور اشکال، فرم سه بعدی، فرم اشغال فضا و ...از جمله فرمهایی هستند که در محیط داخلی خانه، چون فرم دیوار ها و سقفها، فرم در و پنجره ها، فرم اشیا، فرم لوازم خانگی، تاثیر چشم گیری دارند.
رنگ ها امروزه در عناصر خانه دارای تنوع زیادی هستند که کار را برای طراح های داخلی هم آسان و هم سخت تر کرده است. اما آنچه به نظر می آید، شدت زیاد تاثیر رنگ در طراحی است، چرا که کاربرد و ایجاد حس فضاها به طور قابل توجهی تحت تاثیر همین رنگهای گرم و سرد، خاکستری و یا شاد است.
بافت عناصر پس از تاثیر دیداری، تجربه لمس فضاها را به ما می دهد. به عنوان مثال تجربه نشستن به روی مبلی که دارای بافت زبرگونه ای است بسیار متفاوت از مبلی که پارچه ای لطیف دارد، است.
لحاظ کردن ابعاد و تناسبات طراحی براساس ابعاد و تناسبات کاربران آن محیط، بسیار مهم است. از این جهت که کودک و اتاق او باید متناسب با او باشد و یا مثال جالب تر آن که، فرد هم توان به روی ویلچر، قطعا بستری که در آن زندگی می کند، متفاوت خواهد بود.(همان گونه که در پست "هم توانان فراموش شده ما" مشاهده کرده ایم.)
هنر چیدمان عناصر خود دارای گستردگی و تکنیک های خاص خود است، همچنان که در چین شاهد فلسفه فنگ شویی در این زمینه هستیم.
بسیار پیش آمده که صندلی یا گلدانی را پس از مدتی جا به جا کرده ایم. در چیدمان پلان، ما کمتر مکان یابی دقیق اشیا را حس می کنیم، اما در زندگی روزمره خودمان، بارها این جا به جایی ها را تجربه کرده ایم که دلیل آن عدم پیش بینی صحیح جانمایی اشیا بوده است.
در نظر گرفتن صحیح جانمایی عناصر در خانه، جزء وظایف معمار است تا دقیق ترین و بهترین چیدمان را با توجه به افراد آن محیط، پیش بینی کند. اگر این موضوع مورد توجه قرار نگیرد موجب تغییرات عمده کاربران در بهرمندی فضاها می شود که نشان دهنده ضعف معمار آن است.
«معماری بازی هنرمندانه و خیره کننده مجموعه ای از اجسام ساخته شده، در زیر نور است. چشم های ما برای آن آفریده شده اند که فرم ها را زیر نور ببینیم: این سایه و روشن است که فرمها را در مقابل ما برهنه می سازند، مکعب، مخروط، کره، استوانه وهرم اولین فرمهایی هستند که نور آنها را به ما عرضه می کند، تصاویر آنها ناب، ملموس و صریح هستند.» لوکوربوزیه.
«نور به سقف می خورد و سپس در بازتاب همه چیز را برای ما روشن می کند. ما با نور، محیط را نقاشی می کنیم، جایی را روشن تر و جایی را تاریک تر می کنیم.» باربارا پلامب.
آنچه بر می آید کنترل و تنظیم تمامی عناصر در طراحی است. نور را در اختیار خود در می آوری و آنچنان که نقاش، نقاشی می کند، توسط نور، فرم ها، رنگ ها، بافت ها و همه چیز را نمایان می کنی.
در ابتدا و انتها و در طول کل طراحی، ما مشغول رفع نیازها و هدیه کردن زیبایی به کاربران محیط معماری هستیم. از همین رو، در خانه ای که اعضای آن دارای سلیقه ها و ویژگی های جسمی، روحی و روانی متفاوتی هستند، طراحی داخلی را دوچندان دشوار می کند، که معماران در طول تاریخ پاسخ های متنوعی در این زمینه ارائه کرده اند. از جمله ی آنها می توان به طراحی انعطاف پذیر (flexible design) اشاره کرد، که نیازها و خواست های همگان را در حالات مختلف پاسخ می دهد.
دانستن شرح حال و شرایط زندگی اجتماعی خانواده و همین طور مشخصات فیزیکی و نحوه استفاده آنها از وسایل از دیگر نکاتی است که باید در طراحی داخلی لحاظ شود.
(منابع:young designs in living نوشته Barbara Plumb، نگارنده)